در روزهای اخیر و به واسطه حمله بیامان و ناجوانمردانه رژیم کودک کش صهیونیستی که بعد از عملیات غرورآفرین هفت اکتبر اتفاق افتاد، تعداد زیادی از فعالان رسانهای و فرهنگی و همچنین هنرمندان فلسطینی به درجه رفیع شهادت نائل شدند. از جمله هنرمندانی که از زمان عملیات «طوفان الاقصی» در جریان نسلکشی در غزه به شهادت رسیدند، میتوان به
هبه زقوت: رنگهای زندگی و حیات فلسطین
هبه زقوت کشور را با رنگهای شاد و مفرح خود و قلم زیبایی که در دست داشت رنگ آمیزی میکرد، قدس و مسجد الاقصی را با قلم مو در آغوش میکشید و تمام عشق و محبتش را در نقاشیهای خود نمایان میکرد. او همچنین بسیاری از زنان فلسطینی تأثیرگذار در سرزمین خود را با نقاشی ثبت کرد و هویت آنها را در طی دوران حفظ کرد.
از جمله نقاشیهای او به تصویر کشیدن زنی است که گیتار در دست دارد و چشمانش را بسته است. هبه زقوت برای معرفی خود در صفحه فیس بوک نوشته بود: «ما زندگی خود را مانند آهنگهای موسیقی میگذرانیم. گاهی اوقات موسیقی بلند است و گاهی آرام است. این است زندگی ما.»
او در بوم دیگری درخت زیتونی را میکشد که ریشه در زمین دارد و روی آن نقاشی پس از پایان کار مینویسد: «وقتی جوان بودم، فصل برداشت برای من خاص بود، ما به عنوان اعضای خانواده دور هم جمع میشدیم و زیتون میچیدیم، مادرم آنها را با آن نگهداری میکرد. تکههای لیمو. ممنون مادر.»
زقوت لحظههایش را با درختان وطنش و هوا و مکانهای گرم و صمیمی آن شرح میداد تا وطنش در لحظه شهادت او را در آغوش بگیرد. او در نوار غزه به دنیا آمد و در جریان بمباران نوار غزه به همراه پسرش به شهادت رسید. زقوت در رشته هنرهای زیبا در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه الاقصی تحصیل کرد و در نمایشگاههای بین المللی و جهانی با کارهای زیبای خود شرکت کرد. هبه زقوت در مسیر تخصصی خود داستانی از هنرهای تجسمی را ترسیم و نقشی رقم زد که اشغال و اشغالگران نمیتوانند آن را از عقل و ذهن و روح مردم فلسطین حذف کنند.
در نقاشیهای هبه خانهها در مجاورت هم پابرجا و استوار هستند و غزه در نقاشی بزرگتر از یک شهر است و جهانی را از معنا و مفاهیم در بر میگیرد؛ این غزه است که مقاومت میکند، جان میدهد و استوار باقی میماند.
هبه زقوت یک نمایشگاه انفرادی داشت به نام «فرزندان من در قرنطینه» که از طریق آن سعی کرد وضعیت محاصرهای را که فلسطینیها در غزه تجربه میکنند بیان کند، او در طی برگزاری این نمایشگاه طی یک مصاحبه در رابطه با کارهای خود عنوان کرد: من بعنوان یک فلسطینی با آثارم سعی میکنم از حق خود دفاع کنم و برای همیشه دنبال رو این راه و رسم و روش خواهم بود.
هبه ابونداء: غزه جدیدی در بهشت وجود دارد
سخنان هبه ابونداء که روزی در شعرش نوشته بود هرگز فراموش نمیشود سخنانی که در آنها درد اسارت در بزرگترین زندان روباز جهان نمایان و آشکار است. در ابیاتی نیمایی هبه این درد را اینگونه منتقل میکند «در اتاق فراموشی / جایی که خورشید به زنگ خانواده نزدیک نمیشود.»
در حقیقت ابونداء شاعر و داستان نویس در اثر تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه در ماه اکتبر به شهادت رسید. او اهل روستای جرجه بود که در جریان نکبت سال ۱۹۴۸ خانواده او به غزه آمدند و هبه نیز در نوار غزه به دنیا آمد و آنجا زندگی میکرد. تحصیلات آکادمیک هبه در حوزه بیوشیمی است و وی در مرکز رسُل که یکی از مراکز تخصصی و درمانی کودکان است کار میکرد.
هبه نویسندگی را دوست داشت و به آن عشق میورزید و همیشه سعی بر آن داشت تا ضمن اصلاح قلم و نگارش خود چیزهای زیبا بنویسد، در کلاسهای مختلفی شرکت میکرد از اساتید زیادی مشاوره میگرفت و سرانجام اولین رمان خود را نوشت. رمان اکسیژن برای مردگان نیست اولین اثر داستانی هبه بود که در سال ۲۰۲۲ به چاپ چهارم رسید. رمان «اکسیژن برای مردگان نیست» به تراژدی انسان عرب در زمانی معروف به انقلابهای عربی در گذشته میپردازد، نویسنده رمان توانست در سال ۲۰۱۷ مقام دوم و همچنین جایزه نویسنده خلاق عرب را به دست آورد.
ابونداء چند روز قبل از شهادتش در صفحه فیس بوک خود نوشت: «اگر ما مردیم، بدان که راضی و ثابت قدمیم و به همه خبر بده که صاحب حقیم.» او همچنین گفت: «در بهشت، غزه جدیدی بدون محاصره در انتظار ماست. اکنون این بهشت در حال شکل گیری است.
او در ۱۹ مهرماه شعر خود را منتشر کرد و گفت: «به تو پناه می برم به نماز و استخاره و هر مناره و محلهای را / که لحظهای از موشک حفظ کنند منارهها را / دستور ژنرال بود تا حمله صورت گیرد / به تو و بچهها پناه می برم قبل از اینکه فرو بریزد خانه ام / یقین دارم لبخند او و مسیرش را عوض میکند.»
اینگونه بود که هبه قبل از شهادت، با ابیات زیبای خود تصویری را رقم زد و آن را به فضا و قدر سپرد، سخنان خود را به زمان سپرد تا روزی برسد که وطنش را از وجود ظالمان و مهاجمان و اشغالگران پاک کند.
این شهید چندین مجموعه شعر مشترک از جمله: الفبای آخرین زنجیره، طوفان خوردن و شاعر غزه منتشر کرده است که به موضوعات پیرامون شهروند فلسطینی محاصره شده در نوار غزه میپردازد.
ایناس السقا: زنان غزه و صبر ایوب
هنرمند فلسطینی ایناس السقا را میتوان یکی از مؤسسان تئاتر بانوان در غزه بر شمرد. او کارگاههای نمایشی و تئاتر بسیاری را با کودکان و بانوان نوار غزه برگزار کرد و در بسیاری از فعالیتهای تعاملی اجتماعی شرکت فعال داشت. از جمله نمایشهایی که خانم ایناس آنها را تولید کرده میتوان به «خرس»، «ام بصیر، چیزی شده؟» و «زنان غزه و صبر ایوب» اشاره کرد. ایناس به همراه دو دخترش لین و سارا و پسرش ابراهیم در بمباران خانهی شخصی خود در نوار غزه که توسط صهیونیست کودک کش و تروریست رقم خورد به شهادت رسید. ایناس قبل از بمباران خانه اش با مادر و فرزندانش به «مرکز فرهنگی ارتدکس در غزه» پناه برد و پس از تهدید این مرکز به خانه خود در خیابان الوحیدی که بمباران شده بود نقل مکان کردند.
دشمن اشغالگر ایناس را قبل از اینکه بتواند در یک نمایشنامه که در حال پیگیری تولید آن بود از میان ما ربود. او در تاریخ ۲۷ اوت در صفحه خود نوشت «گاهی اوقات به گذشته خود نگاه میکنید و متوجه میشوید که از یک قتل عام زنده بیرون آمده اید؛ باد جریان دارد همانطور که کشتی ما / ما در جریان هستیم؛ باد، بدان که ما دریا هستیم و کشتیهای آن، پس بوز تا به حرکت در آییم.»
السقا معروفیت خود را پس از آنکه در فیلم «سارا» ساخته خلیل المزین، کارگردان فلسطینی نقش آفرینی کرد به دست آورد، وی حالا هنرمندی حرفهای و شناخته شدهای شده است، اما «رژیم کودک کش صهیونیستی»، دشمن زندگی و عشق، جلوی کار او را با شهید کردنش گرفت تا آثارش همچنان از درد و رنج صحبت کند و تا ابد در اذهان مردم با هنر خود زنده بماند.
علی نسمان: مردم غزه روحیه عجیب و بالایی دارند
علی نسمان بازیگر سینما و تئاتر، کمدین، هنرمند و شخصیت رسانهای فلسطینی اینگونه هدف خود را برای مخاطبانش بازگو میکرد: «از اولین لحظات آگاهی، میدانستم که نقش و هدف من ترسیم شادی بر چهره مردمم است».
نسمان در حمله هوایی رژیم کودک کش صهیونیستی به نوار غزه به شهادت رسید. او در شبکههای اجتماعی فعال بود و از زمانی که مقاومت عملیات غرورآفرین «طوفان الاقصی» را آغاز کرد، اتفاقات مهم را رصد میکرد و یادداشتهای روزانهای را در رابطه با نوار غزه در صفحه اجتماعی خود برای گفتن یک روایت درست و دور از تحریف و دروغ به اشتراک میگذاشت.
نسمان هر روز که از خواب بیدار میشد به خیابان میرفت و از جنایتهای صهیونیستهای کودک کش روایتهای گوناگونی را از دل میدان برای مخاطبان نقل میکرد. در یکی از این روایتهای منتشر شده از شهید نسمان، ایشان میگفت: «مسلماً مردم از این منطقه عقب نشینی کردند. بمباران در طول شب در این مکان ادامه داشت و همه جا کاملاً ویران شد. پیروزی همان چیزی است که خدا و رسولش به ما وعده داده اند و نبرد ما ادامه دارد. مردم غزه روحیه بالایی دارند.»
نسمان در تعدادی از سریالهای فلسطینی از جمله «روح» و «دروازه بهشت» نقش آفرینی کردن است. او اخیراً در سریال «آزادی» که داستان زندانیان «تونل آزادی» است، شرکت کرده است.
حلیمه عبدالکریم آل کحلوت: چاقو، مانند آینه واقعیت خشن است
حلیمه آل کحلوت در حمله صهیونیستها به غزه شهید شد و پس از بمباران منزل کحلوت و شهادتش شهر چارهای جز استقبال از تکههای هنر و نقاشیهای او نداشت و تکههای هنری و جسد او تا ابد در غزه به امانت گذاشته شد.
حلیمه یک هنرمند تجسمی است که در سال ۱۹۹۴ در غزه به دنیا آمد. او پیش از شرکت در بسیاری از نمایشگاههای هنری در داخل و خارج از فلسطین، مدرک هنرهای زیبا را از دانشگاه الاقصی دریافت کرد.
او با هنر خود خشونت تحمیل شده توسط اشغالگران صهیونیست و محاصره وطنش را به مخاطبان خود ارائه کرد. ایشان در آثارش بر ابزارهای تیز و تند مانند چاقو، هلی کوپتر و.... تمرکز کرد تا بتواند واقعیتی که مقاومت از طرف رژیم تروریست صهیونیستی با آن مواجه است را بازتاب دهد.
زندگی تحت اشغال الکحلوت را واداشت تا یک نقاشی دیواری بزرگی را در دانشگاه دارالکلمه غزه بکشد، این دیوارنگاره شبیه یکی از آثار هنرمند فلسطینی به تام اسماعیل شموت است که در آن کحلوت روزنامه نگار شهید فلسطینی خانم «شیرین ابوعقله» را به تصویر میکشد.
حلیمه در اثر هنری دیگری که با عنوان: «تحت دیدبان» سعی میکند با تجویز داروهایی درد محاصره و اشغالگری که مردم متحمل آن هستند را تسکین دهد.
همکار او آقای محمد الحاج، در صفحه فیس بوک خود با تمجید از او مینویسد: "او شوخ طبع، خنده دار و مورد علاقه اطرافیانش بود. با رفتنت خلاء بزرگی را برای عزیزانت پشت سرت گذاشتی که جز با وجود تو پر نمیشود.»
عمر ابوشاویش، شاعر و نویسنده اردوگاه نصیرات
عمر ابو شاویش علیرغم جوان بودنش به الگویی برای جوانان با استعداد و مبارز فلسطین بود. عمر ابوشاویش شاعر و نویسنده فلسطینی از پیشگامان عرصه فعالان اجتماعی در حوزه جوانان بود.
او در تخصص خود همیشه خوشنام بود و در رویدادی برنده یک جایزه مهم در عرصه فرهنگ و ادب در سطح کشورهای عربی شد. او به جدیت امور اجتماعی جوانان را پیگیری میکرد و سعی در رفع مشکلات و معضلاتی که جوانان غزه با آن درگیر بودند داشت. ابوشاویش با پیگیریهای مداوم خود در تأسیس بسیاری از انجمنها و نهادهای جوانان شرکت فعال داشت و ابتکارات برجسته ای در زمینه فرهنگ، ادبیات و کار اجتماعی به جامعه خود ارائه میکرد.
ابوشاویش را میتوان یکی از رهبران جوان و با تجربه در زمینههای رهبری، برنامه ریزی، ظرفیت سازی و کار خلاق به شمار آورد. علیرغم حصارهای موجود او در بسیاری از کنفرانسهای بین المللی، عربی و محلی شرکت کرد و افتخاراتی را در زمینههای امور اجتماعی، فرهنگی و ادبی دریافت کرد که از مهمترین آنها میتوان به جایزه جوانان تأثیرگذار عرب اشاره کرد.
محمد صالح جوانترین شاعر و ادیب غزه
محمد صالح شاعر و ادیب جوان غزهای با اشتیاق زیادی شعر و ادبیات مقاومت را دنبال میکرد و همیشه از مقاومت ملت فلسطین و افتخارات خود سخن میگفت. علیرغم جوانی محمد اما توانسته بود جایگاه والایی را در غزه و در میان دیگر شاعران و تاثیرگذاران پیدا کند. او صفحات فضای مجازی را به درستی تصاحب کرده بود و از خلال آنها توانسته بود جایگاه ویژه ای را در میان هم سن و سالهای خود ایجاد کند.
در صبحگاه روز دوشنبه ۲۰۲۳/۳/۶، عصام الدلیس، رئیس کمیته پیگیری امور دولتی غزه، از محمد صالح شاعر جوان غزه و نویسنده مجموعه «دستش افتاده است» تجلیل کرد. همچنین در این تقدیر و تکریم محمد صالح لقب جوانترین شاعر و نویسنده فلسطین را نیز از این مقام دولتی در غزه دریافت کرد.
محمد صالح که از چهرهای جوان و شاخص غزه بود یک صفحه پربازدید در فضای مجازی داشت که در آن شعرها و مطالب خود را منتشر میکرد. صحبتها و بیتهای شعری وی برای همسنوسالهای محمد خیلی جالب و جذاب بود و کمتر جوانی در غزه بود که محمد را نشناسند. در آخرین استوری که این شهید جوان از خود بجای گذاشته بود، دنبال کنندگان خود را به ایمان و صلوات در شب جمعه توصیه میکرد.
یکی از دوستان نزدیک محمد که پس از شهادتش صفحه مجازی آن را فعال نگه داشته در یک استوری به دنبال کنندگان این شاعر جوان وعدهای داده که این وعده به شرح ذیل است؛
شما را از سخاوت چهره و روان زبانش محروم نخواهیم کرد، تصویرش زنده و آیاتش ماندگار و توصیههایش تکرار و منتشر خواهد شد. (لا نحرمکم من سماحة وجهه، و لا طلاقة لسانه، ستحیا صورته و تبقی ابیاته و تعاد توصیاته لتنشر)
محمد فائز الحسنی؛ مظهر وحدت و یکپارچگی در غزه
در غزه زندگی میکرد، به واسطه شأن هنری و فرهنگی که خانواده ایشان داشت یک مؤسسه فرهنگی و هنری در غزه به نام رواسی فلسطین تأسیس کرده بود و سعی داشت تا مقداری از کارهای بر زمین مانده حوزه فرهنگ و هنر را به دوش بکشد. برادرش شهید رماح الحسنی تجسمی کار بود و شانی بین تجسمی کاران فلسطین داشت، این هنر را از پدرش فایز به ارث برده بود و در آن تبحر خاصی داشت. با ابومحمود از سال ۹۸ و در جریان برگزاری یک همایش آشنا شدم. از همان ابتدا دلدادگی ابومحمود به اهل بیت علیهم السلام و ایران و انقلاب و مقاومت واضح و نمایان و آشکار بود. همیشه تماس میگرفت و پیام میداد و از شرایط و اوضاع کلی میپرسید.
کارهای مختلفی که در غزه انجام میداد را به اشتراک میگذاشت و علی رغم تواضع کارها در محتوا و منطق بسیار بزرگ بودند. از کاستیها و نقصها میگفت و اینکه جنگ نرم چه تأثیر بدی بر اوضاع حاکم گذاشته است، طرحهایی هم داشت، یک بار که یک کلیپ از یک داعیه اسلامی ارسال کرده بود میگفت «ببین چطور دارند محور مقاومت را میزنند؟! محمد در روزهای پر تلاطم اکتبر به همراه تمام افراد خانواده اش در یک بمباران هوایی توسط رژیم کودک کش صهیونیستی در منطقه خانیونس نوار غزه شهید شد تا با اهدای جانش چراغ راه برادران و خواهران خود در مسیر فرهنگ و هنر باشد.
بی شک تک تک اقدامات و کارهای رقم خورده به واسطه روح، روان و قلم این شهدای عزیز به مثابه یک موشک مهلک بر جان صهیونیستهای تروریست خواهد بود و یقیناً زنده نگه داشتن یاد و نام و هنر و ادبیات این عزیزان انتقامی سخت از دشمنان خواهد بود. روح تمام شهدای عرصه فرهنگ و هنر مقاومت شاد و یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
*احمد طرفی، کارشناس ادبیات مقاومت و فعال و کنشگر بین الملل